با استفاده از فناوری Web3، اکنون برای اولین بار امکان بازآفرینی دیجیتالی شرایط لازم برای آشکار شدن فرآیند تکامل وجود دارد. نوعی داروینیسم بلاک چین.

چهار شرط برای انتخاب طبیعی

نظریه تکامل داروین توضیح می دهد که چگونه، با چند شرایط ساده و زمان کافی، همه انواع شگفت انگیزی که در زندگی می بینیم، می توانند ظاهر شوند. این نشان می‌دهد که چگونه اولین موجودات تک سلولی که در دریایی از مولکول‌ها شنا می‌کردند، شروع به رقابت کردند – نه عمداً بلکه از طریق فرآیند انتخاب طبیعی. آنهایی که توانستند در محیط خود رشد کنند، احتمال بیشتری داشت که ژن های خود را تکثیر کنند، به این معنی که فرزندان آنها درصد بیشتری از مخزن ژنی را تشکیل می دهند و به نوبه خود، شانس بیشتری برای انتشار ژن های خود در همان چرخه خواهند داشت.

در این مورد، انتخاب طبیعی تنها در صورتی می تواند اتفاق بیفتد که چهار شرط اساسی برقرار باشد: اول، یک موجود زنده باید بتواند ژن های خود را منتقل کند («وراثت»). دوم، این فرآیند تولیدمثلی باید در طول زمان، تفاوت هایی را در مخزن ژن ایجاد کند، مانند جهش ("تغییر"). سوم، محیطی که موجودات زنده در آن زندگی می کنند باید منابع محدودی برای بقا داشته باشد ("کمیابی"). چهارم، هیچ مقام بالاتری نمی تواند وجود داشته باشد که نحوه اجرای آن را دیکته کند ("بدون نظارت"). قواعد بازی قوانین فیزیک، شیمی و زیست شناسی هستند و چیزی جز تعامل موجودات بدون هیئت حاکمه تعیین نمی کند که چه کسی در نبرد برای بقا پیروز می شود. این شرط چهارم اغلب به عنوان پیش نیاز برای انتخاب طبیعی ذکر نمی شود (در حالی که سه مورد دیگر همیشه عنوان میشوند)، اما من معتقدم که به همان اندازه مهم است.

در دنیای دیجیتالی ساخت بشر، «جانداران» نیز وجود دارند. درست مانند همه موجودات زنده دیگر، آنها بر روی سخت افزار کار می کنند (رایانه به جای بدنه، ساخته شده از ترانزیستور به جای سلول) و نرم افزار خود را اجرا می کنند (کد ماشین به جای DNA).

و علاوه بر این، مدت‌هاست که در دنیای دیجیتال با دو پیش‌شرط اول انتخاب طبیعی قیاس‌هایی وجود دارد. هر بار که کد اجرایی کپی می شود، وراثت به دست می آید. و هر بار که کد اجرایی تغییر می‌کند، چه توسط یک انسان، یک کامپیوتر یا نیروی خارجی دیگر، تغییر صورت می‌گیرد.

اما اکنون، ظاهراً برای اولین بار، شرایط سوم و چهارم - کمبود و عدم نظارت - نیز وجود دارد. ظهور فناوری بلاک چین به دارایی‌های دیجیتالی اجازه می‌دهد تعداد محدودی داشته باشند و توزیع آن‌ها توسط اکوسیستم به جای هر میزبان [مقصود وب 2 است] منفرد اعمال شود. در حالی که امروزه بیشتر تمرکز روی Web3 آن را به عنوان یک فناوری مورد علاقه به خودی خود می بیند، دیدگاه متفاوتی وجود دارد که ارزش بررسی دارد: این که وسیله ای برای رسیدن به هدف است، بستری برای توانمندسازی سایر پدیده ها برای توسعه. همانطور که منابع کمیاب مورد نیاز برای حفظ حیات مکانیسمی است که به اشکال حیات اجازه می‌دهد هم تبلیغ کنند و هم رقابت کنند، از نظر تئوری می‌توان از زنجیره بلوکی به همان روش استفاده کرد: اجازه دادن به نرم‌افزار هم برای انتشار و هم برای رقابت.

تکامل غیر متمرکز

من می خواهم برای یک دقیقه روی آن چهارمین شرط انتخاب طبیعی تمرکز کنم، قطعه بدون نظارت، که فقط باید آن را تمرکززدایی بنامیم. درست همانطور که "دست نامرئی بازار" به سادگی ظهور برخاسته از بسیاری از اجزای خود خدمت رسان فردی (یعنی خریداران و فروشندگان) در تعامل است، زندگی نیز یک پدیده کاملاً غیر متمرکز است. هیچ قدرتی وجود ندارد که دیکته کند چه کسی زنده بماند و رشد کند. محیط زیست است. این پیامد اضطراری جمعی تمام تعاملات درون آن محیط است.

در دنیای دیجیتال Web3، به محیط بلاک چین می گویند. و با ارضای چهار شرط لازم برای انتخاب طبیعی که در بالا ذکر شد، می توان به لحاظ نظری نوع پیامدهای اضطراری جمعی را که در زیست شناسی می بینیم، بازسازی کرد.

با ایجاد مجموعه ای اصلی از قوانین (مثلاً از طریق قراردادهای هوشمند اجرا می شود)، نرم افزار می تواند در این دنیای جدید شکل ارگانیسم ها را به خود بگیرد (برای اهداف این بحث آنها را رمز جاندار"Cryptorganisms " بنامیم) و به طور مؤثر برای منابع کمیاب موجود در بلاک چین هر نمونه از نرم افزار می تواند مانند هر موجود زنده ای خود خدمت کند و به دنبال زنده ماندن و تولید مثل باشد. و همانطور که هر شجره نامه نرم افزار توسعه می یابد، نه تنها در انزوا، بلکه در تلاش ناامیدانه خود برای پیشی گرفتن از همه نرم افزارهای دیگر در محیط، بهبود می یابد.

یک مثال فرضی

ارزش کاوش در یک نمونه واقعی از این داروینیسم بلاک چین را دارد. این صرفاً به عنوان یک آزمایش فکری، یک نقطه شروع در نظر گرفته شده است.

یک دارایی دیجیتالی تازه ساخته شده را تصور کنید که من آن را Charliecoin می نامم (البته بعد از داروین). مانند بسیاری از ارزهای دیجیتال، Charliecoin در عرضه محدود است. در حالی که Charliecoin قابل معامله یا انتقال است، نمی توان آن را خرید، فروخت یا به شکل دیگری تبدیل کرد.

هر روز، چارلی‌کوین‌های جدید ضرب می‌شوند، اما مقدار عرضه جدید کاملاً غیرقابل پیش‌بینی است. یک روز ممکن است 72000 سکه جدید ضرب شود. سپس به مدت یک هفته، ممکن است هیچ چیزی وجود نداشته باشد (نوعی خشکسالی). این شرایط غیرقابل پیش بینی یک زیستگاه متخاصم را شبیه سازی می کند که در آن در دسترس بودن منابع حیاتی به طور نامنظمی در نوسان است.

هر کسی می‌تواند رمزجاندار(کریپت ارگانیسم) را ایجاد کند، که توکن‌های غیرقابل تعویض (NFT) هستند که دارای قراردادهای هوشمند مطابق با قوانین خاص هستند. این قوانین بیانگر قوانین بیولوژیکی سیستم هستند. به عنوان مثال، آنها مشخص می کنند که یک Cryptorganism برای زنده ماندن به چند Charliecoin نیاز دارد تا "مرده" نباشد.

در بالای این زیرساخت، ماشین ها و موتورهای بازی می توانند ساخته شوند. توسعه‌دهندگان می‌توانند راه‌هایی را برای تعامل کریپتورگانیسم‌ها با یکدیگر تعریف کنند. شاید یکی از این «بازی‌ها» به دو کریپتورگانیسم اجازه می‌دهد تا برای شرط‌بندی برخی از چارلی‌کوین‌ها برنده همه چیز بجنگند. شاید دیگری به دو موجود رمزنگاری اجازه "تولید مثل" را بدهد و فرآیند (تا حدودی تصادفی) را تعریف کند که توسط آن NFT فرزندان آنها تعریف می شود.

دو انگیزه مالی می تواند برای "بازیکنان" انسانی برای مشارکت در توسعه و رشد اکوسیستم وجود داشته باشد. اول، دارنده Charliecoin می‌تواند به ازای هر روزی که آن را نگه می‌دارد، پول واقعی (چه به صورت پول نقد یا سایر ارزهای دیجیتال) به دست آورد. بنابراین، محرکی برای رشد ذخیره Charliecoin وجود دارد که به دلیل مصرف برای حفظ «زندگی»، در غیر این صورت در نهایت تخلیه می‌شود. دوم، یک توسعه‌دهنده می‌تواند هر بار که یکی از «بازی‌های» آن‌ها بین دو کریپتورگانیسم انجام می‌شود، پول واقعی (باز هم پول نقد یا ارز دیجیتال) به دست آورد. بنابراین، یک محرک برای ادامه نوآوری در بالای پلت فرم وجود دارد.

نتیجه نهایی

نوشتن در مورد این ایده باعث شد به پدیده نمایش های تلویزیونی رزمی ربات ها فکر کنم که در اواخر دهه 90 ظهور کردند، مانند Robot Wars و Battlebots. چیزی که من در مورد این مفهوم جالب می دانم این است که نوعی پلتفرم «بازی زندگی» را قادر می سازد که در واقع به انسان اجازه رقابت مستقیم را نمی دهد. در عوض، آنها باید در توانایی‌های نرم‌افزار (به شکل موجودات رمزنگاری شده) نوآوری کنند تا به عنوان نماینده آنها در رقابت باشند.

و از این تلاش چه نتیجه ای حاصل خواهد شد؟ شاید چیزی بیش از یک راه سرگرم کننده برای تماشای دو ربات در نبرد نیمه خودران نباشد. یا، شاید با تماشای این جهان در بلاک چین، به ما کمک کند تا کمی به درک وسیع‌تری از چگونگی پیدایش و تکامل زندگی در دنیای واقعی نزدیک‌تر شویم.

P.S. قبلا از عبارت «بازی زندگی» استفاده کردم. کل این مفهوم، از بسیاری جهات، از کار جان کانوی و بازی زندگی او الهام گرفته شده است. در نسخه Conway هیچ بازیکنی وجود ندارد و بازی به صورت ارگانیک بدون دخالت انسان تکامل می یابد. با این حال، در این نسخه، بازی فقط از طریق دخالت انسان تکامل می یابد.

 

منبع : medium.com